قلبهایم را به تو میسپارم
تویی که هر روز در من طلوع میکنی
دستهایم را غسل میدهم
شاید نسیم آمدنت بوزد
چشمهایم را میبندم
آمدنت را احساس میکنم
هر لحظه صدای پاهایت را
هر دم گرمای نفست را
شور و غوغایست در خواب
درک احساسات بیدار
مثل رفتن تا رهیدن
ژرف باید بود تا صبح
دیرگاهیست میبینم
مرگ خاموش یک شمع
حسرت دیدار یک گل
خواب یک پروانه در غم
باز در رویاهای شیرین
غرق احساسات گنگم
چه احساسات قویـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اوووم قشنگ بود ...
سلام...سلام...
خهلی قشنگ بود.موفق باشی با معرفت!!!
به به عسیسمییییییییییییییییییییی
خودم نجاتت میدمممممممممممممممممممم
قلب هایم؟!
اگه بیای قلبمو زیر پاهات فرش قرمز میکنم.
محکم قدم بردار! میخوام صدای اومدنت همیشه تو گوشم بمونه
سلللللللللللاااااااااااااااااممممممممم
چطوری؟ خوبی؟ کجایی پسر؟ چقدر دیر به دیر میای
خیلی خوشحال شدم که بهم سر زدی.
مراقب خودت باش
تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم ....
چگونه دل اسیرت شد قسم به شب عاشقان نمی دانم ....
تو مثل آسمانی مهربان و آبی و شفاف ....
و من در آرزوی قطره های پاک بارانم ....
نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته ....
به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم ....
تو دنیای منی بی انتها و ساکت و سرشار....
و من تنها در این دنیای دور از غصه مهمانم ....
تو مثل مرز احساسی قشنگ و دور و نامعلوم ....
و من موج گرفتاری اسیر دست طوفانم ....
بمان امشب کنار لحظه های بی قرار من ....
ببین با تو چه رویایی ست رنگ شوق چشمانم..........
ادما چقد زود همدیگرو فراموش میکنن مگه نه داداش ؟!!!!
مواجهه با خود
سلام ... خوشحالم کردی که بهم سر زدی...........مطلبات هم خیلی قشنگه........
سلام دوست من
خواهش میکنم
ممنون از نظر گرمت
بازم منتظرتم